واحد رسمي پول روسيه روبل است و هر روبل معادل 100 کوپک مي باشد. علي رغم آن که در بعضي مکان ها قيمت بر اساس دلار يا ساير ارزهاي خارجي نمايش داده مي شود، اما خريد در هتل ها، رستوران ها و فروشگاه ها فقط با روبل امکان پذير است. تبديل ارز هاي خارجي به روبل فقط بايد در بانک ها يا صرافي هاي مخصوص انجام گيرد و در هنگام تبديل ارز بايستي پاسپورت را به همراه داشت و رسيد مخصوص دريافت نمود. استفاده از انواع کارت هاي اعتباري بين المللي در اين کشور بلامانع مي باشد. تور روسيه
برابري روبل روسيه با دلار:
هر دلار آمريکا تقريباً با 50 روبل روسيه برابر است.
ولتاژ برق:
ولتاژ برق در روسيه 20 ولت متناوب با فرکانس 50 هرتز مي باشد وکاملاً با سيستم برق ايران مطابقت دارد.
کد تلفن روسيه 7+
کد تلفن شهر مسکو 095 7+
کد تلفن شهر سن پترزبورگ 812 7+
سفارت جمهوري اسلامي ايران در شهر مسکو:
اگر در زمان اقامت در روسيه با هر نوع مشکلي مواجه شديد، مي توانيد از راهنمايي سفارت جمهوري اسلامي ايران در مسکو استفاده نمائيد.
آدرس: مسکو، مترو چيستي پرودي، بلوار پاکروفسکي، پلاک 7
تلفن سفارت: 9177282 فاکس: 9179683 تلفن کنسولگري ايران: 9173092
شهروندان جمهوري اسلامي ايران بايستي براي سفر به روسيه، ويزاي معتبر و پاسپورت با حداقل شش ماه اعتبار به همراه داشته باشند.
نگاهي گذرا به تاريخ روسيه HISTORY OF RUSSIA
اگرچه روسيه تاريخي طولاني دارد، اما آن چه به عنوان يک حکومت و تشکيلات حکومتي در اين کشور به ثبت رسيده است مربوط به قرن نهم ميلادي مي باشد. از قرن نهم ميلادي وارگ ها، شهر نووگراد را توسط يروديک که يکي از فرماندهان آنان به شمار مي رفت تأسيس نمودند. برادر يروديک (الگ) شهر کيف را بنا نهاد و به عنوان پايتخت در آن فرمانروايي خود را آغاز نمود. مناطقي که تحت سلطه ي وارگ ها قرار گرفت، رس يا روس خوانده مي شد که اين عنوان به تدريج بر مردم اين ناحيه نيز اطلاق گرديد. جانشينان الگ بعداً در روسيه به حکومت رسيدند و همان ها بودند که آيين مسيحيت را بر اين کشور حاکم نمودند. مسکو در سال 1147 توسط يوري دالگورکي به عنوان پايتخت روسيه بنا نهاده شد و تا سال ها حاکمان روسيه در آن اقامت داشتند. در قرن سيزدهم، روسيه مورد حمله ي مغول ها قرار گرفت. آن ها توانستند حکام روسيه را وادار به اطاعت و پرداخت باج و خراج کنند. در اين زمان بين شاهزادگان و امراي روسيه جنگ داخلي وجود داشت. در سال 1460 ايوان سوم به قدرت رسيد. او توانست قدرتي مرکزي به وجود بياورد و شاهزادگاني را که در گوشه و کنار سرزمين، حکومت هاي کوچک و ضعيفي را براي خود درست کرده بودند، وادار به اطاعت کند. ايوان پس از تثبيت موقعيت خود از دادن باج به مغولان خودداري نمود. مغول ها خشمگين از اين قضيه، به مسکو لشکرکشيدند اما با مقاومت و سرسختي لشکريان ايوان، شکست خورده و بازگشتند. به اين ترتيب روسيه در سال 1480 استقلال خود را به دست آورد. در زمان ايوان چهارم معروف به ايوان مخوف دولت مرکزي روسيه تا حدود زيادي تقويت شد.
در سال 1613 ميخائيل رومانف سلسله ي رومانف را بنا نهاد که تا انقلاب روسيه در سال 1917 استقرار داشت. در سال 1682 پتراول به تخت نشست. او تحولات بزرگي را در روسيه به وجود آورد که به واسطه ي همان ها، لقب کبير را به دست آورد. در نتيجه ي برنامه هاي او، اصلاحاتي در ارتش و نظام اجتماعي اين کشور داده شد. وي تمايل داشت روسيه به اروپا نزديک تر شود و شيوه هاي زندگي اروپايي در اين کشور راه يابد. پتر کبير سن پترزبورگ را تأسيس و پايتخت را به اين شهر منتقل کرد و براي اداره بهتر کشور آن را به هشت استان تقسيم نمود.
پتر کبير در سال 1725 فوت کرد. پس از او تا به قدرت رسيدن کاترين دوم، روسيه در بحران فرو رفت. کاترين دوم، زمامداري خودرأي بود که اصلاحاتي را در سيستم اداري، قضايي و آموزشي روسيه به وجود آورد.
در زمان الکساندر اول، ناپلئون در فرانسه حاکم بود که در سال 1812 به روسيه لشکر کشيد. لشکر ناپلئون پس از ماه ها سرگرداني، با تلفات زياد، شکست خورده به فرانسه بازگشت. پس از الکساندر برادرش نيکلاي اول به قدرت رسيد. در زمان او گروهي از انقلابيون که به دکابريست ها معروف شدند، قيام نمودند. گرچه حرکت آنان موفق نبود، اما هسته هاي مخالفت با حکومت را در بين روشنفکران مقيم روسيه و با آن هايي که مهاجرت کرده بودند، به وجود آورد.
جنگ کريمه منجر به شکست روسيه و باعث ضعف حکومت گرديد. در اين زمان الکساندر دوم که به جاي پدرش به تخت نشسته بود، مجبور شد اصلاحاتي را در وضعيت اجتماعي روسيه به وجود آورد که از جمله مي توان به لغو نظام ارباب و رعيتي در سال 1861 اشاره کرد. اما اين اصلاحات بسيار دير شروع شد. زيرا در اين زمان هسته هاي مقاومت مسلحانه در بين روشنفکران تشکيل شده بود و آنان براي انجام عمليات آماده مي شدند. يکي از نتايج تشکيل اين گونه گروه ها، ترور الکساندر دوم در 1881 بود.
در سال 1904 بين ژاپن و روسيه جنگي در گرفت که منجر به بالا رفتن ماليات ها، سربازگيري اجباري، فشار پليس مخفي و تورم شد.در اکتبر 1905 يک اعتصاب سياسي آغاز شد که به انقلاب اول روسيه معروف است و ميليون ها نفر از جمله کارگران در آن شرکت داشتند. گرچه ارتش توانست اين عمليات را سرکوب کند اما آتش در زير خاکستر باقي ماند.
پس از اين حادثه تزار دست به اصلاحاتي زد و دستور ايجاد مجالس قانون گذاري را صادر کرد. اما اين نوشدارو پس از مرگ سهراب بود.
بروز جنگ جهاني اول ناتواني تزار را به اوج رساند. به دليل تمام شدن ذخاير مورد نياز در جنگ و اختصاص تمام امکانات براي رفع نياز هاي جنگي، کالاهاي مورد نياز مردم کاهش و اعتصاب و تظاهرات سراسري افزايش يافت. وجود 2 ميليون کشته و در همين حدود اسير و بيش از 4 ميليون مجروح و معلول، کشور را به کلي فلج کرد و وضعيتي را پيش آورد که تزار در فوريه 1917 مجبور به استعفا شد.
اعضاي مجلس دوما يک دولت موقت را روي کار آوردند. در همين زمان شوراهاي کارگري در نقاط مختلف تشکيل شد. اين شوراها در ابتدا با دولت همکاري مي کردند اما از آن جا که در موارد مختلفي از جمله خاتمه ي جنگ و تغيير در وضعيت زحمتکشان اختلاف پيدا کرده بودند و دولت نتوانست با آن ها همراه شود، به تدريج از هم دور شدند. مردم به اين شوراها بيشتر توجه داشتند و حمايت مردم از شوراهاي کارگري منجر به انتقال تدريجي قدرت به آن ها شد. انقلابيون که کنترل شوراها را مرئي و نامرئي بر عهده داشتند، به دو گروه اکثريت (بلشويک ها) و اقليت (منشويک ها) تقسيم شدند. در 1917، لنين رهبر بلشويک ها از تبعيد به روسيه بازگشت و با صلح، نان، زمين که بيانگر خواسته هاي مردم بود عليه دولت موقت به مقابله پرداخت. مبارزه اي که در 25 اکتبر با پيروزي پايان يافت.
سلطنت طلبان، ليبرال ها و ديگر گروه هاي مخالف، دست به تحريکاتي زدند که منجر به جنگ هاي داخلي شد. از سوي ديگر انگليسي ها در مورمانسک، فرانسوي ها در اودسا و آمريکايي ها و ژاپني ها در ولادي وستوک وارد خاک روسيه شدند. انتقام جويي هاي وحشيانه و ديگر اقدام هاي غير معقول گروه هاي مخالف داخلي باعث ايجاد نفرت مردم از آن ها و سرکوبشان توسط آن ها گرديد.
شکست متجاوزين خارجي توسط ارتش سرخ موفقيت بزرگي براي انقلابيون بود. به اين ترتيب تا سال 1922 کمونيست ها موفق شدند نه تنها شورش هاي داخلي را سرکوب کنند بلکه به استثناي قسمت اروپايي، روسيه را به مرز هاي دوره تزاري برسانند. تغيير و تحولات، جنگ هاي داخلي و آشوب ها منجر به بروز هرج و مرج، تعطيل کارخانه ها، رکود تجاري و به طور کلي وجود شرايط اقتصادي دشوار براي مردم شد.
لنين با بررسي اوضاع دستورداد تا تغييراتي در نظام اقتصادي ايجاد شود و از سختگيري هاي انقلابي کاست. با اين تغييرات، اوضاع کمي بهتر شد و نارضايتي ها کاهش يافت. در دسامبر 1922 وحدت جمهوري هاي اتحاد جماهير شوروي و تشکيل دولت اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي رسماً اعلام شد.
دو سال بعد يعني در سال 1924 لنين درگذشت و نبردي بر سر قدرت در گرفت که برنده ي آن ژوزف استالين بود. استالين سيستم کاملاً سرکوب گر پليسي را بر شوروي حاکم کرد. ضمن تسويه ي فيزيکي مخالفين خود، سياست صنعتي کردن اجباري کشور را سرلوحه ي کار خود قرار داد و در راه رسيدن به آن هر مخالفي را زير پا گذاشت. بين سال هاي 1930 تا 1938 پليس مخفي استالين تسويه ي دامنه داري را در حزب، ارتش و ديگر سازمان هاي قدرتمند به راه انداخت که منجر به اعدام، زنداني و برکناري هزاران نفر شد. در سال 1939 هيتلر و استالين قراردادي سري بستند که دست هيتلر را در حمله به اروپاي شرقي و استالين را در باز پس گرفتن قسمت هاي از دست رفته ي روسيه در قرارداد صلح 1918 باز نمود. اما اين قرارداد 2 سال بعد توسط آلمان زير پا گذاشته شد. لشکر هيتلر در سال 1941 به شوروي حمله کرد. استالين دستور مقابله داد. آلمان ها با آن که امکانات خوبي داشتند و حتي به پشت ديوارهاي مسکو رسيده بودند، نتوانستند در برابر هجوم انساني ارتش سرخ مقاومت کنند و سرانجام با دادن تلفات و تعداد قابل توجهي اسير، عقب نشستند.
ارتش شوروي آنان را تا برلين دنبال کرد. حاصل جنگ براي شوروي، خرابي هزاران شهر و روستا و کشته شدن حدود 27 ميليون نفر بود. با پايان جنگ جهاني، استالين کار عظيمي را جهت تجديد حيات شوروي آغاز کرد. در همين زمان نبرد ديگري شروع شد. جنگ سرد غرب عليه کشوري که ديگر دوست و هم پيمان ديروزي نبود. وي براي خنثي کردن اقدامات آمريکا کنترل شديدي را در کشورهاي وابسته به آن اعمال نمود و ارتباط با غرب را به حداقل رساند. در داخل نيز پليس مخفي را براي کنترل هر چه بيشتر افزايش داد. بالاخره پرونده ي زندگي استالين در 5 مارس 1953 بسته شد و بر اثر حمله ي قلبي درگذشت. با مرگ استالين بين سال هاي 1955- 1953 تغييراتي زودگذر در رهبري شوروي پديد آمد. در 1955 نيکيتا خروشچف به قدرت رسيد. او به اين نتيجه رسيد که لازم است تغييراتي در سيستم داده شود و در چهارچوب همين تفکر، طي نطقي در کنگره ي بيستم حزب کمونيست در برابر ناباوري بسياري، به استالين حمله کرد و پرده از جنايات وي برداشت. او همچنين به يک سري تغييرات اقتصادي و اجتماعي دست زد که مي توان گفت به طور کلي موفقيت آميز نبود و نتوانست اوضاع را آن گونه که او تصور مي کرد، بهبود بخشد. طرح هاي غلط او در زمينه ي کشاورزي منجر به آن شد که شوروي به واردات محصولات کشاورزي محتاج شود.
به هر حال خروشچف در سال 1964 از سمت رهبري حزب در دفتر سياسي برکنار شد و برژنف که رهبري اين کودتاي بدون خونريزي را بر عهده داشت، به عنوان جانشين وي قدرت را در دست گرفت. در دوره ي برژنف شوروي توانست به قدرتي کامل در برابر آمريکا مبدل شود. ارتش شوروي در چکسلواکي و افغانستان مداخله نظامي کرده و از سوي ديگر اعضاي خانواده و دوستانش يک اليگارشي فسادآلود را در حکومت درست کردند. رشوه خواري و فساد اداري در دستگاه حکومتي به وجود آمد و کيش شخصيت که در زمان خروشچف تقبيح مي شد، بار ديگر رواج يافت. با مرگ برژنف، يوري آندروپف به قدرت رسيد. وي مبارزه اي را براي ريشه کن کردن فساد و تصفيه ي مقام هاي رشوه خوار و نالايق آغاز کرد. اما چندان در اين کار موفق نبود، چراکه دوران قدرتش زود تمام شد. آندروپف در سال 1984 فوت نمود و به دنبال او ويکتور چرنيينکو قدرت يافت که از او به عنوان سياستمدار هم سو با برژنف نام برده مي شد. او نيز بيش از يکسال بر سر قدرت نماند و در 10 مارس 1985 فوت کرد. پس از وي ميخاييل گورباچف در رأس رهبري شوروي قرار گرفت. وي جوانترين رهبر شوروي به شمار مي رفت. او با انجام دو برنامهي پرستوريکا و گلاسنوست تغييراتي را در نظام اقتصادي و سياسي به وجود آورد و سعي کرد با انجام اين تحولات شوروي را از نقاط ضعف پاک کند. ولي ديگر براي اين اقدامات دير بود. طي سال هاي 1991-1986 اصلاحات گورباچف با مشکلات مواجه شد. در اوت 1991 گروهي از رهبران سياسي و نظامي دست به کودتايي عليه گورباچف زدند که ناموفق بود و منجر به قدرتمندتر شدن گروههاي طرفدار تفکر غربي شد و همين گروهها بودند که سرانجام در دسامبر 1991 فروپاشي نظام شوروي را رسماً اعلام کردند و بوريس يلتسين به مقام رياست جمهوري فدراسيون روسيه انتخاب گرديد.
رابطهي ايران و روسيه بعد از به قدرت رسيدن پوتين قوي تر و راهبردي شد که نقطه ي اوج آن عقد قراردادهاي مهم در جريان سفر دکتر خاتمي رئيس جمهوري اسلامي ايران به روسيه بود.
منبع: دلتابان